دریا، غروب، نم نمِ باران، دلم گرفت

ساخت وبلاگ

غم در نگاه سرد خیابان نشسته است
از انجماد یأسِ خیابان دلم گرفت

سخت است بی تو دیدن باران برای من
امشب چه قدْر از غمت آسان دلم گرفت

شاید تو هم به غربت من فکر می کنی
چون یاد کردم از تو، دوچندان دلم گرفت

بی تو سکوت خانه چه فریاد می زند
از ساعت این مترسکِ حیران، دلم گرفت

بارانِ پشت پنجره مانند گریه است
از دست گریه های فراوان دلم گرفت

یک شعر عاشقانه و یک بغض یخ زده
در این غروب سرد زمستان، دلم گرفت

می خواستم به دوری ات عادت کنم، نشد
امشب دوباره از تو چه پنهان، دلم گرفت

#فردوس_اعظم
#شعر_امروز_‌تاجیکستان

نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم ...
ما را در سایت نوشته ها و شعر هاي فردوس اعظم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : firdavso بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 17:05