بهت و غروب و خلسه ی کشدارِ پنجره
لعنت بر این هوای دل آزارِ پنجره
باران و هق هقی که فضا را گرفته است
فریاد میزند دلِ ﺍﻓﮕﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ
پشت حصار فاصله ها گریه میکنم
شاهد همین دو دیده ی نمدار ﭘﻨﺠﺮﻩ!
ﻣﺎﺩﺭ! ﻛﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﻡ ﺷﻌﺮ ﻣﻲ ﺷﻮی
در دفتر طراوت ﺍﺷﻌﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ
از تو به ماه و آیینه ها حرف میزنم
تا صبح از دریچه ی بیدار پنجره
دلگیرم از تهاجم اندوه یاد ها
خوشحالم از محبت بسیار پنجره
چشمانِ ﭼﺎﺭِ آینه شد بیقرارِ تو
مادر، ﺑﻴﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ!...
#ﻓﺮﺩﻭﺱ_ﺍﻋﻈﻢ
#غزل_پنجره
#غربت
#غزل_معاصر_تاجیکستان
https://telegram.me/firdavsiazam
برچسب : نویسنده : firdavso بازدید : 161